- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مناجات سال نو با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
بهار از راه میآید، ولى دلها بهارى نیست میان سفرهها عیدى، به جز چشم انتظارى نیست نمیخواهم شود تحویل سالى بیگل رویت بهاران جاى خود اما مرا لیل و نهارى نیست چه عیدى و چه تبریكى؟! بهار و فصل دلتنگى! بدون نرگس چشمت، شكوه سبزه زارى نیست به هر گل میرسم آرى، نمییابم نشان از تو در این باغ پر از گلشن، مگر نقش و نگارى نیست! سلامى از سر خجلت، نثار ماه باید كرد كه بعد از سالها هم سیصد و اندى، نه! یارى نیست گل نرگس اجابت كن، دعاى آخر خود را چرا در كوچه باغ دل، هواى عشق جارى نیست؟
: امتیاز
|
مناجات سال نو با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
خورده آقاجان گره بر کارِ عالم! ألعجل عیدهـایـمان گرفـته رنگِ مـاتـم! ألعجل برنگشتی از سفر! تحویل شد امسال هم بیحضورت با دلی آکنده از غم! ألعجل چشممان بر راه ماند و آه بر لب بغض کرد عمرِ بیحاصل گذشت و رفت کم کم! ألعجل روزها و هـفـتهها و مـاههـا و سالها... قامتِ تقـویمها شد از غـمت خـم! ألعجل ذکر«حوّل حالنا»مان با تو «أحسن» میشود ای بهـارِ بکـر! ای بـارانِ نـم نـم! ألعجل ندبه خواندیم و میانِ گریه عرضه داشتیم دردهامان مانده بیدارو و مرهم! ألعجل حالمان آشوب شد، دربِ حرمها بسته شد سخت اوضاعِ جهان شد نامنظّم! ألعجل کعبه خلوت کرده دورش را به عشقِ دیدنت موج برمیدارد از شوقِ تو زمزم! ألعجل آخـرین فـرزنـدِ مـولانـا أمیـرالمـؤمنـین حقّ مطلـق! یا ولی اللهِ الأعـظم! ألعجل!
: امتیاز
|
مناجات سال نو با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
جای دارد که معـطّر بـشوم سالِ جدید تـوبهای کرده؛ مطهّر بشوم سالِ جدید بهرِ تعـجـیلِ فـرج کاش دعـایی بـکـنم وَ اسـیـرِ غـمِ دلـبـر بـشوم سـالِ جـدید گرچه که غوطه ورم بینِ گناهانِ زیاد مـددی گـر بـرسد در بشوم سـالِ جدید خسته از خویشتنم وای ازین نَفسِ پلید کاش یکِ آدمِ دیگـر بـشوم سالِ جـدید واقعـاً شیـعـه خـوبـی که نـبـودم اصلاً می شود شیعۀ حـیدر بشوم سالِ جدید؟ شــدم آلــودۀ دنــیـا و فــرامــوش شـده دارم امّـید که نوکـر بشـوم سالِ جـدید به غـبارِ قـدمِ حـضرت صـدیّـقـه قـسم آخـرش کـشتۀ مـادر بـشوم سالِ جـدید یا مُحوّل: عوضم کن که بریدم ز خودم باعـنایـاتِ تو برتر بـشـوم سالِ جـدیـد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
ما همانیم که از عشق تو غفلت کردیم با هـمه آدمـیان غـیر تو خـلـوت کردیم جای خالی تو را هیچکس احساس نکرد به گمانم که به دوری تو عادت کردیم جمکـران هم که رسیدیم، به جای ندبه فقط از حاجت خود پیش تو صحبت کردیم سالها میگـذرد…منـتظری برگردیم! پس مشخص شده مائیم که غیبت کردیم نـمک سفـرۀ تان را همه خـوردیم ولی با گناهان، به همین سفره خیانت کردیم دلـمـان از همۀ مـردم عـالـم که گرفت گریه کردیم و سپس سجده به تربت کردیم هر کجا ذکر حسین است همانجا حرم است قبل هـیئت همگی قـصد زیارت کردیم اربعـین با هـمه دنـیا به دل جـاده زدیم لذت عـشق تو را با همه قسمت کردیم
: امتیاز
|
مناجات روز جمعه ای با صحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
بیقـراریم چـون پـریـشـانـیـم چون پـریشان درد هجـرانـیم بـاز هـم جـمـعه آمـد و بیتـو نـدبـههای فـراق میخـوانـیـم شـاید اینـجـایی و نـمیبـیـنـیـم یا كه هستی؛ كجا؟! نمیدانیم بیقـراری جـمعـههـای تو را چند قـرن است ابـر بـارانـیـم صــبـح، امـــیـــدوار آمـدنـت عـصـر، از خـیـل نا امیـدانیم گرچه این اشكها برای تو نیست مــا پـریــشـان لـقـمـۀ نـانــیـم كاش روزی به خویش میدیدیم چون تو صبح و مساء گریانیم صبح گـریـان رأس بیپـیكـر عصر گریان جـسم عـریانـیم صبح گـریان طفـل بیشیـریم عصر گریان شاه عـطـشانـیم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
ای چارهساز مشکل ما را تو چاره کن بر حـال عـاشـقـان خـرابت نـظاره کن پرده ز رخ نمیکشی ای ماه دل، مکش حرفی بزن به جانب ما یک اشاره کن خـورشیـد آسـمـان عـلـی، مـاه فـاطـمه شـام سـیـاهِ بـخـت مـرا پُـر سـتـاره کن بـنـگـر چه آمـده به سـرم از فـراق تـو زخـم دل شـکـسـتـۀ مـا را شـمـاره کن ما از نـفـس فـتـاده و در راه مـانـدهایـم ما را به روی مرکب لطفت سواره کن ای سـایـۀ عـنـایـت تـو بـر سـر هــمـه بر سـائل شکـسـته نگـاهی دوبـاره کن بـایـد عـریـضـهای نـویـسـم بـرای تــو خواهی بخوان تو نامۀ من یا که پاره کن
: امتیاز
|
مناجات با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
گذشت عمر و نشد جز فراق قسمتِ من خزان رسید و به سر شد بهارِ حسرتِ من سـپردهام به صَبـا سـویت آوَرَد خـبرم دمِ سحر که گـذشت از کنارِ تربتِ من مـتاعِ مـور کجـا و سـرای سـلـطـانی! نگـاهِ توست که بالا کشانده قـیمتِ من صدای سوختن از هر طرف به گوش آید زِ بس که شعلهور است این درونِ خلوتِ من مـقامِ بوسۀ من شُد طنابِ خیمۀ دوست همین بس است به دنیا برای عزّتِ من صفِ زیارتِ رویت چه قدر طولانی ست نمیشود به گَـمانم، وصال، نـوبتِ من
: امتیاز
|
مناجات با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
تا دلـم در حـرم قـرب تو یـابـد راهـی آتـشی زن کـه بـرآیـد ز وجـودم آهـی سفر از خویش نکردم که رهم دور افتاد ورنه تا کعـبۀ وصل تو نـبـاشد راهـی دل هـر جـایی و آلـوده و بـیـمـار مرا نیست جز خاک شهیدان تو درمانگاهی تو به یک کاه دوصد کوه گنه میبخشی من بـیچـاره چه سازم که ندارم کاهی گر شود عمر شبی با توأم آن شب گذرد صبح فـریـاد برآرم چه شب کـوتـاهی چه شود نیمه شب از خواب کنی بیدارم کـه بـرآیــد ز لـبـم نـالـۀ یـا الـلـه هـی پشت بشکسته و پا خسته و چشمم بسته راه پر پیچ و خم و گام به گامم چاهی ای شب و روز ومه وسال به یادم چه شود من غـافـل ز تو هـم یاد تو باشم گـاهی به جز از تو که کشی ناز گنه کاران را نـشنـیـدم که کـشـد نـاز گـدا را شـاهی هر طرف روی نهد روی تو بیند میثم آسـمــان دل او جـز تـو نـدارد مـاهـی
: امتیاز
|
مناجات با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
کـم نکـن سایۀ لطفت ز سـرم آقـا جان گرچه من جنس خرابم بخـرم آقا جان آنـقَـدر فکر و خـیـالـم شده دنـیا دیگر از غـم و غـصۀ تو بیخـبـرم آقـا جان یک قدم محض رضای تو نشد بردارم اصـلا انگـار فـقـط دردسـرم آقـا جان در بـساط غـمـتان مـدعیام اما حـیف غافـل از ناله و اشک سحـرم آقا جان پر و بالم شده زخـمی به زمین افتادم کمکی کن که به سویت بپـرم آقا جان غیر این خانه پـناه دگـری نیست مرا بـاز کن دربه رویم پشت درم آقا جان تا به اینجا که رسیدم مدد سلطان است راهـیام کـن دم ایـوان حـرم آقـا جان بعد مشهد سفـر کـربوبـلا میچـسبـد یک شب جـمعـه بـیا و بـبـرم آقا جان در شب اول قـبـرم به شـما محـتـاجـم گر نـیایـی بـخـدا در خـطـرم آقـا جان
: امتیاز
|
مناجات روز جمعه ای با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
از جمعههای بیتو چه دلگیر میشوم جانِ خودم ز جانِ خودم سیـر میشوم با هر نفـس که میکـشم اقـرار میکنم از این نـبـودنت به خـدا پـیـر میشـوم با این دلِ خـراب رسیدم به محضرت زیرا فـقـط به دست تو تعـمیر میشوم از اینکـه انتـظار تو را میکـشم ببـین از مردمـان شهـر چه تحـقـیر میشوم فـکــر نـدیــدنِ تـو رهــایـم نـمـیکـنـد پس حق بده که اینهمه درگـیر میشوم تنها نه جمعـهها که تـمامی طولِ سال از روزهای بی تو چه دلگـیر میشوم
: امتیاز
|
مناجات روز جمعه ای با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
میـان شک و یقـین پیـر میشود بیتو دلـی که طعـمه زنجـیـر میشود بیتو نیامدی که ببـینی در این دیـار غریب غروب جمعه چه دلگیر میشود بیتو هـلا تـبــسّـم شـیــریـن صـبـح آدیــنـه زمین شکسته و تحـقـیر میشود بیتو هنوز خیره به راهت نشسته نرگس ما خـزان بـاغـچـه تکـثـیر میشـود بیتو بیا و دست بکش بر دلی که روز به روز میان شک و یـقـین پیـر میشود بیتو
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام زمان عج الله تعالی فرجه
دوباره جُمعه رسید و دلم بهانه گرفت نیامدی، دلِ تنگم از این زمانه گرفت از آسـمـانِ دلـم ابـرِ غُــصّـه مـیبـارد نیـامدی تو و بـارانِ دانـه دانـه گرفت تـمـام شـهـر دُچـارِ تـبِ فِــراقِ تـوأَنـد هـوایِ کـوچۀ ما نیز غَـمگـنانه گرفت قـسم به پهلـویِ دَرهـم شکـستۀ زهـرا که باز آتشِ عشقت، زِدل زبانه گرفت صدایِ شِـیهـۀ اسـبی به گـوش میآیـد دوباره باز دلم، جُمعه را بهانه گرفت بیا که مـُنجی این شهرِ بیسـتاره تویی بیاکه تیرِ غم از هر طرف کَمانه گرفت
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام زمان عج الله تعالی فرجه
از سـر عـادت و تـکـرار نوشتیم بیا اصلا انـگـار به اجـبـار نوشتـیم بیا کوفیان را همه محکوم نمودیم، ولی مثـل آن قـوم جـفـاکـار نـوشتـیـم بیا
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام زمان عج الله تعالی فرجه
ماه زمزم، قبلۀ کعبه، کجا دورت بگردم در حرم یا مروه یا کوه صفا دورت بگردم سر به قربانگه برم تا جان کنم قربانی تو روی در مشعر کنم یا در منی دورت بگردم در کنار حِجر زیر ناودان گریم ز هجرت یا که آیم در مقام و با دعا دورت بگردم از حَجَر گیرم سراغت یا که از رکن یمانی یا کـنار زادگـاه مـرتضی دورت بگردم لب بشویم از گلاب و سورۀ اقرأ بخوانم در جوار مکّه یا غار حرا دورت بگردم روی آرم در مدیـنه بر سر قـبر پـیـمـبر یا که بر گِرد مزار مجتبی دورت بگردم سوی شهر کاظمین آیم و یا پویم نجف را یا کنم چون نی نوا در نینوا دورت بگردم همچو جابر پیرهن را جامۀ احرام سازم دور قـبـر خـامس آل عـبا دورت بگردم سالها دور تو گـشتم ماه رویت را ندیـدم تا ببینم ماه رویت را کجا دورت بگردم سینه دارالزّهد و قلبم را کنم دار الولایه در حریم قدس مولایم رضا دورت بگردم ای خوش آن روزی که رو آرم به صحن عسکریّین تا که در سرداب سُرّ مَن رءا دورت بگردم میثم از خون جگر بر صفحۀ صورت نوشته عمر طی شد یوسف زهرا بیا دورت بگردم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام زمان عج الله تعالی فرجه
اين روزها ديگر كسی ياد شما نيست ديگـر كـسی با نـامهـايت آشـنا نـيست مثـل گـذشـته نيست ديگـر كـارهـامان شبهای جمعه روی لبهامان دعا نيست حـق با شما بـوده اگر خـيـمـه نـشيـنی اين جا ميان ما برای تو كه جـا نيست تفریح بعضیها مهم تر از نماز است يك عدهای هم كارشان غير از ريا نيست ديگر گـذشت آن هـفـتههای جـمكرانی ديگر سه شنبههای هفته با صفا نيست در بند نفس خود گرفتاريم از بس ... كه لحظههامان از گرفتاری جدا نيست بیچـارگی یعنی همین روزی بفهمیم!! در دفـتر چـشم انـتظاران نام ما نیست چیزی که از ما دیدهای تو بیوفائیست چیزی که ما دیـدیم از تو مهربانـیست اصلاً چه کاری بهتر از روضه گرفتن؟ حالا که روزی گـدایان کـربلا نیست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام زمان عج الله تعالی فرجه
نـشـسـته است به آئـیـنهام غـبـار گـناه نمانـده بر سر دوشم به غـیر بـار گـناه قــرار بـود کـه بـا تـو قــرار بـگـذارد کـشیـد نـفـس، دلـم را سر قـرار گـنـاه به جای اینکه به دنبال عـشق تو باشم شـدم اسـیـر گـنـاه و شـدم دچـار گـناه تویی همان که همیشه در انتظار منی و من همان که همیشه در انتظار گناه مرا ببخش که جای دعا برای ظهـور گـذاشـتـم نـفـسـم را در اخـتـیـار گـنـاه دروغ و غیبت و تهمت، چه و چه و چه و چه دگـر در آمده از دست من شـمار گناه نـشـد کـه ثـانـیهای بـیقـرار تو بـاشـم که بـودهام هـمۀ عـمـر بیقـرار گـنـاه پریده از سر بام تو روح من که چنین کـبوتـرانـه فـقـط میشود شکـار گـناه عجـیب نـیـست اگـر یـاد تو نـمیافـتـم احـاطه کرده خـیـال مرا حـصار گناه یقین به لطف دعای تو بود اگر کمرم هـنوز خـم نـشده زیـر این فـشار گـناه به جان صبح قسم که میآیی ای خورشید و مهر خاتمهای میشوی به کـار گناه
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام زمان عج الله تعالی فرجه
دلـم گـرفـته حاجت مرا روا نمیکنی؟ در این دل شکستهام برو بیا نمیکنی؟ بهار آمده ولی خزان تر از خزان شدم حقـیـقـت بهـارها نظر به ما نمیکنی؟ امیر بی قـرینهام، نشسته غم به سینهام غـم فـراق را بگـو چرا دوا نمیکنی؟ همیشه خوبی مرا بزرگ جلوه میدهی بدی این خراب را تو بر ملا نمیکنی ز روی تو شدم خجل، نشسته کشتیام به گل مرا برای بـنـدگی چرا جـدا نمیکنی؟ اگر چه بندهای بـدم ولی نمیکـنی ردم اگر تو را رها کـنم مرا رهـا نمیکنی مرا برون ز خانهات نکردهای عجیب نیست عجیب این که بنده را عزیز خانه میکنی به عبد رو سیاه خود همیشه لطف میکنی اگر به تو جفا کنم به من جفا نمیکنی منم گدای مادرت، سرم فـدای مادرت بخاطر همین مرا ز خود جدا نمیکنی پس از گناه کردنم همیشه گفتهام به خود کمی ز روی حجّت خدا حیا نمیکنی؟ طبیب من حبیب من، مسافر غریب من فـدای غربتت که گـریۀ شبانه میکنی کنم به ناله زمزمه اغـثنی یابن فاطمه به حق شاه علقمه، مرا دعا نمیکنی؟! من آشنای زینبم، مـتی تـرانا... به لـبم دلـم گـرفـته حاجت مرا روا نمیکنی؟
: امتیاز
|
مناجات سال نو با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
باز در من چشم وا كن تا تماشایت كنم دردِ دیـدن را دوا كـن تا تماشایت كنم آشـكـارا آشـكـاری مثل روز روشنـی رازهـا را برمـلا كن تا تـماشایت كنم چشم باطن بین نمیخواهم، تو پنهان نیستی چشم ظاهر بین عطا كن تا تماشایت كنم! چـشـمبـندیهای دنیا مهـلت دیـدن نداد زودتر محشر به پا كن تا تماشایت كنم شدّت نـور تو زد چـشم مرا ای آفـتاب جلوه در آیـیـنهها كن تا تـماشـایت كنم
: امتیاز
|
مناجات سال نو با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
دوبـاره فـاصـله افـتـاد بـیـن مـا آقـا دوباره لطف تو و خـواهش گـدا آقا ببین که از نفس افتادهام ز بار گـناه بگـیـر دست گـدای هـمـیـشه را آقـا حلال کن که بجز دردسر نبودم من عطا نمودی و دیدی ز من خطا آقا سلام من به قـنوت نماز نیـمه شبت مـرا مـیـان قـنـوتـت دعـا نـمـا آقــا بگو شبی تو میان قـنـوت نـافـلـهات به جـای مـا نـفـسـی ذکـر ربـنـا آقـا خودت برای ظهورت بیا دعایی کن اثــر نـداشـت ز مـا نــالـۀ بـیــا آقــا رسید سال نو و چشم ما نشد روشن بر آن جـمـال پر از جـلـوۀ خـدا آقا ببین دو چشم مرا یا مقلب الابصار که تـا بـبـیـنـمـت ای یـار آشـنـا آقـا بهار کن دل ما را محـوّل الاحـوال که بی تو رنگ خزان است سینهها آقا بـیـا و درد دل بـیـقـرار و شـیـدا را دوباره کن به نـگـاه خـودت دوا آقا دلم دوباره برای نجف پریشان است برای هُرم گـنـه سـوز مـرتضی آقا "دلم برای مـدیـنه بهـانه میگـیـرد" بـرای لطف خـدایـی مـجـتـبـی آقــا خدا کند که به اذن عـلی و مادرتان روم دوبـاره شب جـمعه کـربـلا آقا طواف قبر حسین آن شهید بیلشگر طـواف قـبـر عـلـمــدار بـا وفـا آقـا گمان کنم ز خراسان به دل نسیمی زد نشسته بر لب من یا رضا رضا آقـا تو ای بهانۀ هر نو شدن بیا نـو کن تـو با لبـاس شهـادت لـبـاس مـا آقـا
: امتیاز
|
مناجات سال نو با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
در این هوای بهاری شدم دوباره هوایی بهـار میرسد اما بهـار من! تو کجایی؟ چه برکتی، چه نویدی، چه سبزهای و چه عیدی؟ به سال نو چه امیدی؟ اگر دوباره نیایی مـقـلّـبـانه به قـلبـم، هوای تازه بـنـوشان محـوّلانه به حـالـم اشاره کن به دعـایی مـقـدّر است به فـالـم مـدبّـرانـه بـتــابـی خوش است لیل و نهارم اگر نظر بنمایی اگر قرار چنـین شد، تو را بهـار نـبـیـند چنین نکو ز چه رویی؟ چنین خجسته چرایی؟ اگرچه حُسن فروشان به جلوه آمده باشند تو آبـروی جهانی، تو روی مـاه خدایی دل از امیر سواران گرفته است بشارت از آسـمان خـراسان شنـیـده است ندایی خودت مگر که به زهرا توسلی کنی امشب نمیرسد گل نرگس! دعای ما که به جایی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
مـا از ازل اسیـر پـریـشـانی تـوأیـم دنـبــال دیــدن رخ نــورانـی تـوأیـم ما ورشکستهایم... نگاهی، ترحّمی محتاج یک عطای سلیـمانی تـوأیـم کو خیمهات که رو به حریمت بیاوریم؟ آوارۀ بـهـشـت بــیــابــانــی تــوأیـم ای مـجـری حـدود الـهـی بیا که ما لب تـشنـۀ مـرامِ مـسـلـمـانی تـوأیـم از زیر پرچم تو به جایی نمیرویم سایه نشین رحمت رحـمانی تـوأیـم برق نگاه تو دل ما را گـرفته است دیــوانـگـان دیــدۀ بــارانــی تـوأیـم دیگر نـفـس نمانـده بیـا تا نـمردهایم دل خستگـان غیبت طولانی تـوأیـم یک شب بیا به هیأت ما منبری برو ما کـشتگـان لهجۀ عـرفـانی تـوأیـم لب وا کن و سخن ز تن بیکفن بگو گریه کـنان روضۀ طوفـانی تـوأیـم ما سینه چاک بیکسیِ شاه بیسریم سـیـنـه زنـان نـوحـۀ قـرآنی تـوأیـم ما را به دیـدۀ سحـر خود نگـاه کن مـا زائـران جـدّ خـراسـانـی تـوأیـم
: امتیاز
|